﷽
وقتی ۵ سالش بود یک روزی داخل کوچه با بچه ها بازی میکرد.
وقتی بعد از بازی اومد خونه و چکمه شو درآورد دیدم چند برگ از قرآن کوچیک از توی چکمه اش در آورد.
همش خیس و مچاله شده بود.
با تعجب بهش گفتم:
حسن جان اینا چیه گذاشتی توی چکمه ات؟
با ناراحتی و همون بغض بچه گانه اش گفت:
مامان بچه ها اینارو انداخته بودن توی کوچه
من بهشون گفتم که گناه داره.بعدش گذاشتم توی چکمه ام که بدم به شما
.
آری از همون کودکی عشق خدا و قرآن را در دل پرورانده بود
.
راوی مادر شهید
🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک
#صلوات🌷
#شهید_حسن_عشوری
@mabareshohada