📚 بخشی از کتاب (علیه السلام) 📖 میهمانی ازدواج... 🌱رسول خدا (ص) به من فرمودند: ای علی ، در پی تدارک غذای فراوانی برای مراسم عروسی ات باش، گوشت و نان را ما تهیه می کنیم و خرما و روغن را نیز تو فراهم کن. 💫 من خرما و روغن را تهیه کردم و نزد رسول خدا (ص) آوردم. حضرت آستین های لباسشان را بالا زدند و خرمای خریداری شده را تمیز کردند و در روغن ریختند و غذایی آماده کردند که "حیس" نامیده می شد. 🌿پس از آن، گوسفند بزرگی برای ما فرستادند که ذبح کرده و برای میهمانی آماده کردیم. سپس دستور دادند نان فراوانی برای مراسم عروسی بپزند. 🌸پس از آماده شدن این مقدمات به من فرمودند : هر کس را که دوست داری برای میهمانی عروسی ات دعوت کن. ☘من وارد مسجد شدم ، مسجد مملو از صحابه بود. خجالت کشیدم که از میان آن جمعیت، عده خاصی را دعوت کنم و بقیه را دعوت نکنم، در مکان بلندی ایستادم و خطاب به همه گفتم: همه شما را به میهمانی عروسی دختر رسول خدا (ص) دعوت میکنم. 🌱مردم گروه گروه به سمت میهمانی حرکت کردند. من از تعداد زیاد جمعیت و کافی نبودن غذا برای آن همه نگران بودم و از اینکه مبادا بـه عـده ای غـذا نرسد. احساس شرم می کردم. 🌿رسول خدا (ص) متوجه نگرانی من شدند و فرمودند : ای علی نگران نباش. من از خداوند می خواهـم کـه بـه ایـن غذا برکت دهد. 🌼همه میهمانان از غذایی که فراهم شده بود، خوردند و از نوشیدنی هایی که بر سر سفره بود، آشامیدند و برای من دعا کرده و مجلس را ترک کردند؛ حال آنکه هنوز از غذا مقداری باقی بود! رسول خدا دستور دادند ظرف هایی آوردند و برای خانم ها نیز غذا فرستادند و ظرفی را نیز پر کردند و فرمودند : این نیز برای علی و فاطمه است. | معرفی کتاب علی از زبان علی (ع) | ┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄                                   @mabudian   ┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄