از دست یدالله بزن باده که بینی اثرش را او ساقی عشق است ، نظر کن هنرش را این دل صدف و گوهرِ آن عشق به حیدر خوشبخت شود هر که پَرَستد گُهَرَش را وقتی که علی کعبه ی حق،قبله ی حق است آن سنگ شکافد به علی بال و پرش را هر مسجد و منبر که درآن نام‌ِ علی نیست آن‌ مسجد کفر است ، ببندید درش را این قول رسول است که واجب شده برما عبدی که غدیری است رساند خبرش را  گر بین تشهد خبر از نام علی نیست او روحِ نماز است ، نخواندی ثمرش را بنشین و بخوان فضل علی را به احادیث از ذات جدا نیست ، تو داری جگرش را؟ او مرد نبرد است ، به هرکه زده تیغش پاشیده ز هم کلّ وجود و کمرش را او مرد ظفر بود ، نه در خیبر و خندق دستش چو ببستند نگر تو ظفرش را سلمان به علی حضرتِ سلمان شده والله مجذوب علی کرده ز پا تا به سرش را این عشق خطر دارد و بسیار قشنگ‌است چون میثم تمار ، پذیری خطرش را؟ هرجا که علی حک بشود بین امان است هدهد به سلیمان چو نشان داده پرش را از عالم ذَر ، اوست که بر ما پدری کرد آمال دلِ ماست که بیند پدرش را عالم به علی نازد و مولا اباالفضل من سجده کنم‌ حیدر و زیبا قمرش را روزی که رسد دولتِ حق ، مهدی موعود صد بوسه بزن خاک رهِ گل پسرش را /عبدِ کریم/