. هدایتی تبریزی . بی تو اقطار جهان سجن بلا هست که هست ناله ی اهل ولا صبح و مسا هست که هست . فرقتت آتشی افکنده به جان و دل ما دمبدم آتش دل شعله فزا هست که هست . تا به کی خونجگر و دیده به ره باید ماند به لبان ورد تو و ذکر دعا هست که هست . عقده افتاده به دلهای محبّان نظری نفس عیسویت عقده گشا هست که هست . دیده بستیم به هستی که جمالت بینیم عشق تو در دل بی کینه ی ما هست که هست . کعبه ی عشقی و ما مُحرم بی غلّ و غشیم گردش دور سرت طوف خدا هست که هست . پرده از چهره فکن سوی تو با سر بدویم ز تو بر مروه صفا حسن و صفا هست که هست . دیده ها منتظر و اشک فشان ، دل نگران گوش ها طالب تکبیر و صلا هست که هست . نه فقط منتظرت شیعه ی اثنا عشرند منتظر فاطمه و شاه ولا هست که هست . زخم مسمار نگردیده مداوا جانا بهر آن زخم گران در تو دوا هست که هست . زین محن اشک فشان گشته ( هدایت ) نه فقط به لب اهل ادب آه و نوا هست که هست .