. ◾بنداول میان خیمه عمو رباب چشم انتظار ز علقمه ای عمو جرعه‌ی آبی بیار به دامنش از عطش فتاده طفلی صغیر اگر که ششماهه‌‌هست به عالمی شد امیر لعل لبانش گشته کبود پشت و پناهم جز تو نبود ای عمو ای عموی رشید(۲) ◾بنددوم ببین تلظی کند کودک دردانه‌ام شکسته شد ای عمو ساغر و پیمانه‌ام مشک ترا دیدم و رنگ ز رویم پرید رقیه از تشنگی آه و فغان میکشید چشم طفلان همه سوی تو آب روان آبروی تو ای عمو ای عموی رشید(۲) ◾بندسوم از عطش کودکان بند دلم پاره شد زاده‌ی ام‌البنین ز عضه آواره شد اشک ز دیده روان مشک بدوشش عیان راهی شط فرات به دیده‌ی خونفشان شرمنده از روی کودکان بهر یک جرعه آب روان واویلا واویلا ای عمو(۲) ✍ 👇