. هُرم عطش ( در رثای امام جواد ع ) ------- بنگر که سما ریخت به خاک اختر خود را می دید چو خورشیدِ ز کین پرپر خود را ای وای که در خانه ی نا امنِ پر از غم از زهر جفا کشت زنی شوهر خود را مردی به زمین خورد ازآن توطئه ی شوم اینگونه نکُشته ست کسی همسر خود را از زهر ستم رفت ز کف تاب و توانش وز تیر جفا داد ز کف شهپر خود را از هُرم عطش سوخت سراپای وجودش از آب نشد ، تر کند او حنجر خود را با آن جگر سوخته کز زهر به دل داشت می شُست ز خون سینه ی غمپرور خود را تا بار دگر شعله نگیرد شرر زهر می ریخت بر آتش همه خاکستر خود را از حُجره ی در بسته فقط ناله به گوش است ای دل بشنو آه نُهم رهبر خود را "یاسر" ز غمش داشت سرشکی همه چون دُرّ از دیده برون ریخت همه گوهر خود را ،،،،،،،،،، «یاسر» .