. برای مُردنم ، نگاه تو بسه صدات زدم ولی ، صدام نمی رسه تو این بیابونا ، رَهام نکن داداش می‌دونی خواهرت ، غریب و بی کَسه کم دست و پا بزن جلوی چشم من حسین آه ای غریب بی کس و دور از وطن حسین ای کُشته ی حسادت دنیای بی وفا می‌دونم آخرش می‌مونی بی کفن حسین ای تشنه لب برادرم جون زینب برادرم من روضه خونِ تو میشم هر روز و شب برادرم جانم حسین همیشه مُردن از ، جدایی بهتره غم تو باعثِ ، عذاب خواهره انگار می‌خواد فقط ، که زَجرکُشِت کنه! تو دستِ قاتلت ، یه کهنه خنجره اشک منو و سکینه و مادر رو که ندید ای وای از اون زمانی که بالا سرت رسید تا لحظه ی غروب توی گودالِ قتلگاه... با صبر و حوصله سرت و از قفا بُرید ای سر جدا برادرم خونِ خدا برادرم میره سرت جلو چشام رو نیزه ها برادرم جانم حسین تموم پیکرت ، پُر از جراحته تقدیر تو شهید ، شدن تو غربته نخور غم منو ، عزیز مادرم تقدیر خواهرت ، شاید اسارته باید تموم عمرم و زاری کنم حسین چشمام و از غمِ تو بهاری کنم حسین تکیه زدی به نیزه ی غربت مقابلم اما نشد برای تو کاری کنم حسین ای بی لشکر برادرم ای بی مادر برادرم رو خاک گرم قتلگاه موندی بی سر برادرم جانم حسین بهمن عظیمی✍ ویا به .👇