. نزدیکه ظهره... زینب به زحمت بستر رو برده... بیرونِ خونه روی لبش «إن‍ّ...نا راجِعُونه» مثل حسینش...بی سایه بونه غرقِ إض‍/طرابه زندگیش/عذابه سایه بون/نداره زیر آ/فتابه نزدیکه عصره...بی تابه زینب میلرزه دستاش...میسوزه تو تب روضه میخونه...با سوز آهِش افتاده یادِ... گودال و مرکب اشگ من/رو دیدن رو جسمش/دویدن من دیدم/تنش رو تو صحرا/کشیدن نزدیکه عصره...قاتل رسیده -زهرا ببخشه-...خنجر کشیده زینب روی تل...خیره به گودال مونده نگاهش...رنگش پریده زهرا می‍/ره از حال روی خا/ک گودال تا میشه/حسینش زیر چ‍/کمه پامال تنگه غروبه... زینب رسیده از خیمه ها تا...مقتل دویده دیده که جایِ...سالم نداره بوسه زده رو...حلق بریده ای شیب/الخضیبم من بی تو/غریبم بعد از تو/اسارت میگردد/نصیبم .👇