. انگاری این نزدیکی ؛ یکی زیر آواره این [اُخیَّ] گفتن هات ؛ با همیشه فرق داره چرا رفتار همه باهات فرق کرده حسین رگات‌ حرف میزنه ک صدات فرق کرده حسین  خودمو باختم از پیشت رد شدم اما تو رو نشناختم دیدم عریانی کاش میشد چادرمو روی تو مینداختم جون سپردی تو واسه چی زینب و با خودت نبردی تو یک زن تنهام فکر  تنهایی خواهرو نکردی تو؟ ای حسین زینب کجا و مجلس می حسین میفته از نیزه سرت هب حسین زینب کجا و مجلس می حسین حسین ویلی ویلی #۲ ناله های محزونی‌ ؛ توی گوش صحرائه‌ این بنی گفتن ها ؛ از زبون زهرائه‌ تو رو حسین، مادرت یه لحظم رها نکرد می‌گفتم نبُر ، ولی (چقد داد زدم نبرُ) شمر اعتنا نکرد قتلگا جا نیست بدن حسین من واسه چی پیدا نیست  (من میخوام برم کنار پسرم راه نیست ) حرف غارت شد زیر گوش محتضر جای این حرفا نیست بدنت سرده دیگه این شمر برا چی برنمیگرده همه چيز درده دست و پا زدن حسینو خسته تر کرده وای حسین تو روضه خون اصلن نمیخوای حسین آروم بخواب دیگه لای لای حسین تو روضه خون اصلن نمیخوای حسین حسین ویلی ویلی