. بَعدِ حسین برای خیمه کوهِ اُمّیده بَعدِ ابالفضل دیگه یکْ شبم نخوابیده اون روضه هایی که شنیدیم همهْ از گودال زینب تمامش و با چشمای خودش دیده گودال و کهنه خنجر و یه حنجر چکمه و سینه ، نیزه‌ها و پیکر  حرمله و شمر و سنان و خولی... ساربون و انگشترِ برادر... آه ، وازِینباه خونِ جگر خورده شده ؛ خونْ جگر گودال هر صحنه ای میشه براش یادآور گودال سرِ حسینش و بُریدن با لبِ تشنه  حتی نشد یه قطره آبم بِبَره گودال آواره و پریشونِ حسینه روز و شبا رُو گریونِ حسینه توو غُل و زنجیر و توی اسارت مثل رُبابْ روضهْ خونِ حسینه آه ، وازِینباه یه زن کجا و طاقت اینهمه رنجوری؟ سخنوری ؛ فرماندهی ؛ اینهمه مقدوری! جمهوریِ زینبه سینه ی حسینی ها... چقد برازندشه شاهی ؛ امپراطوری آتیش زدن به خرمنِ وجودش غارت شده همهْ بود و نبودش نشسته می‌خونه دیگه نمازُ و شده حسین حسین ذکرِ سُجودش آه ، وازِینباه 👇