. باغ ما این است ؛ طوفان شد ، صنوبر ایستاد سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد روی نی می رفت بی سر آفتاب کربلا باغ شاهد بود از آن پس نخل ، بی سر ایستاد حال ما را خوب می دانند عاشورائیان هر زمان اکبر زمین افتاد ، اصغر ایستاد یک اُحد دردیم آری ، حمزه رفت امّا چه باک مصطفی هر وقت تنها ماند حیدر ایستاد « قل هواللهُ أحد » را دست بستند و چه غم هر کجا قرآن در آتش رفت ، کوثر ایستاد عین تسلیم و رضائیم این تمام حرف ماست زیر خنجر رفت اسماعیل و هاجر ایستاد أینَ نصرُالله ؟ نزدیک است اذان آمد ، ببین! روی بام خانه با الله اکبر ایستاد .