روضه حضرت زینب (سلام الله علیها) معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته ، اون لحظه ای که میخواست از بدن بی سرِ برادرش جدا بشه ... مگه به این راحتی ها بی بی از بدن بی سرِ برادر جدا میشد ؟ حسین جان مگر تو همسفر با ما نبودی نبودی ؟ در این صحرا چرا کردی تو منزل حسین جان ؟ ز جا برخیز و لیلا را جدا کن ز نعشِ اکبرِ شیرین شمایل به مُردن راضیم شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل ( نگاه بالا سرش کرد ، دید همون کسی که رو سینه ی حسینش نشسته بود ، بالا سرِ زینب ایستاده ... تازیانه دستشه ، داره بچه هارو با تازیانه میزنه ... خیلی سخته برا خانواده داغدیده ، برا خواهر داغدیده ، قاتلِ برادر رو ببینه ... مگه طاقت داره ؟ آی زینب ، بی بی جان ... خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهیِ بازار شدن بیزارم تو دعا کن ، که کنار بدنت جان بدهم ؟ فکرِ همراهیِ با شمر ، دهد آزارم ... وحشی ، قاتل حضرت حمزه سید الشهدا ، اسلام آورد ، توبه کرد ، اومد خدمت پیغمبرِ خدا (ص) ، ... پیغمبر خدا (ص) بهش فرمود : وحشی ، بگو بدونم عموی من ، حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی ؟ گفت : آقا کمین کردم ، از پشت سر ، نیزه ای زدم ، حمزه روی زمین افتاد ، روی سینه ی حمزه نشستم ، سینه اش را دریدم ... تا به اینجا رسید ، صدای گریه پیغمبر (ص) بلند شد ، فرمود : وحشی بلند شو ، از جلو چشم من کنار برو ، جایی برو که تا آخر عمر ، دیگه من تو رو نبینم ، من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم ، بگم : یا رسول الله ، شما طاقت نداشتید قاتل عموجانتون رو ببینید ... اما دخترت زینب ... یه نگاه میکرد می دید شمر بالا سرش ایستاده ، یه نگاه این طرف میکرد ، حرمله این طرفه ، خولی آن طرفه ... تو دعا کن ، که کنار بدنت جان بدهم فکرِ همراهیِ با شمر ، دهد آزارم ... 🗣 شاعر سعید خرازی (ع) (عج) به کانال آموزش مداحی / اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313