زِ خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد ولی به جان تو بابا، گرسنه خوابیدم... بنابر نَقلی امام سجاد علیه‌السلام چنین فرمودند: همینکه به دروازهٔ شام رسیدیم، ما را سه ساعت آنجا نگه داشتند که از یزید اذن بگیرند و بعد داخل شدیم، و حال آن که یهودی و نصرانی بی اذن داخل می‌شدند، و به این سبب آن را دروازه "ساعات" نامیدند، و قبلا به آن دروازه "حلب" می‌گفتند. 🔻از آن دشوارتر، حضرت فرمودند: اول صبح بود که ما را وارد شام نمودند و نزدیک غروب بود که این عیال اسیر و کودکان را، گرسنه بر درِ خانهٔ یزید آوردند و حال آنکه تا درِ خانهٔ آن ملعون چندان مسافتی نبود و در این مدت، ما را در کوچه و بازارهای شام می‌گرداندند. 📚 انوار الشهادة ص ۲۳۴ ➖ بنابر نَقلی دیگر امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: هنگامى كه ما را در خرابه شام قرار دادند، در آنجا انواع رنج‌ها و سختی‌ها را بر ما روا داشتند... 🔻روزى عمّه‌ام زينب‌کبری سلام‌اللّه‌علیها را دیدم که ديگى بر روى آتش نهاده است. گفتم: عمّه جان! اين ديگ چيست؟ عمّه‌ام فرمودند: كودكان گرسنه‌اند... خواستم به آنها وانمود کنم كه برايشان غذا مى‌پزم و بدين وسيله آنان را آرام کنم... 📚بحرالمصائب ج۴ (نسخه خطی) 📚ریاحین الشریعه ج۳ ص۱۸۵ (س) (س) به کانال آموزش مداحی / اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313