همسر شهید میگفت :
میدیدم علی چند باری هی یکم راه میره صدا میزنه بابا میوفته..باز بلند میشه ،باز یکم میره، صدا میزنه باز میوفته!بردش دکتر که این بچه چشه چرا اینجوری میشه؟
شهید حججی میره به خواب همسرش میگه :
این بچه چیزیش نیست فقط منو میبینه میخواد بیاد بغلم نمیشه و نمیتونه و هی میوفته🙂
نَگین به خاطر پول رفتن ، بخاطر همین امنیتی که الان داریم و با خیال تخت میگیریم میخوابیم بدون ترسیدن از اینکه بمبی رو سرمون بیوفته یا خونمون آوار بشه یا بریزن تو خونمون با تیر و کلاش و تفنگ تیربارمون کنن رفتن که به وقت شام تبدیل نشه ، به وقت تهران و به وقت ایران🙂