شرف از خاک عزاخانه به من داد حسین # 🍁🍁🍃🍁🍁🍃🍁🍁 ✨یا حسین علیه السلام مرتضی طاهری فرد اردبیلی . شرف از خاک عزاخانه به من داد حسین دعوتی بود که عیدانه به من داد حسین . محفل عشق تجلّی گه احساس شدو نسخه ی اشک طبیبانه به من داد حسین . قطره ی اشک چو بر دیده ی غمبار نشست روحِ یک عاشق فرزانه به من داد حسین . سائلی گم شده در عمق تهی دستی ها فرج از رخوتِ ویرانه به من داد حسین . عمر ، بیهوده که در کنج خرابات گذشت شور بالیدن پروانه به من داد حسین . هر چه در عمر سیه روز ربودند ز من از کرم، از درِ شاهانه به من داد حسین . مهر از اغیار ندیدم به همه عمر ولِیک مهر با لطف کریمانه به من داد حسین . جرعه ای عشق و گرفتار همان یک جرعه مرحبا باده ی جانانه به من داد حسین . این چه شوقی است که جانم به لبم می آید این چه شوری است که بیعانه به من داد حسین؟ . این چه سرّی است که در محبس عشقش ماندن یک نگاهش دل دیوانه به من داد حسین . از همان روز که بر محضر شاهان رفتم عزت و هیبت مردانه به من داد حسین . بر نگاه کرمِ شاه چو محتاج شدم روزی ام بود که روزانه به من داد حسین . کشتی نوح کجا ارزش ماندن دارد؟ هر چه ام بود صمیمانه به من داد حسین . طاهر از لطف حسین بود چه خوش میگفتی عزّت از منّت بیگانه به من داد حسین