متن نوحه زنجیر زنی (۱۱)
نهاد پا در فرات، خواست لبی تر کند
برای اهل حرم، آب میسر کند
داغ عطش بر لبش هر طرفش دشمنی
باز در این مهلکه یاد برادر کند
تشنه لب داده جان بر لب دریای آب
خجل از روی او گشته دل آفتاب
دست عباس چون جدا شد
محشری در خیمه ها شد
علم افتاده و نیست علمدار حسین، یا حسین
علم افتاده و نیست دگر یار حسین، یا حسین
یک طرف دست، یک طرف مشک، دل پر از خون، دیده پر اشک
چو آمد از علقمه نوای ادرک اخا
بگفت ای برادر ز پا فتادم بیا
رسید چون این نوا به گوش اهل حرم
ز آب بگذشته و به لب همه این نوا
علم افتاده و نیست علمدار حسین، یا حسین
علم افتاده و نیست دگر یار حسین، یا حسین
یک طرف دست، یک طرف مشک، دل پر از خون، دیده پر اشک
ساقی لب تشنگان گرچه ز تن داده دست
پرده ظلمت درید بند ستم را گسست
داده سر و داده جان در ره آزادگی
بر دل حق باوران داغ غم او نشست
سرخی خون او پشت ستم بشکند
عاقبت خانه ظلم زبن بر کند
کربلا شد شور محشر
مرگ و نفرین بر ستمگر