نوحه زمینه ده شب ماه محرم
حضرت مسلم علیه السلام
دمِ آخرمه پُرِ خونه چشام
میا کوفه حسین شده ورد لبام
میدونم آخرش میای امّا آقا
با سری که روی نیزه رفته بالا
اینجا همه خیره سَرن
از عاطفه بی خبرن
ترسم از اینه زینبُ
تا بزم شراب ببرن
برگرد مدینه یا حسین یا حسین
پائینه سرم از خجالت بخدا
همه حرفم اینه با رقیه نیا
بی حیاهایی که توی کوفه دیدم
واسه دختر تو فقط آه کشیدم
سنگ میزنن این ناکسا
سیلی میزنن بی هوا
گوشواره رو زود می¬کِشن
از روی گوش یتیما
برگرد مدینه یا حسین یا حسین
الهی نبینی غمِ طفل رباب
واسه شیشماهه رو نزنی واسه آب
الهی بمیرم نسوزه جیگرت
پُره خون نبینی گلوی پسرت
وای حرمله داره جنون
قنداقه میشه پُر خون
وای چسبیده میشه به تیر
حلقِ پسرت تا زبون
برگرد مدینه یا حسین یا حسین
زمینه ـ ورودیه به کربلا
چه زمینیه این خاک غرق مِحَن
که نشونده آتیش به دل و جون من
پُره دلشوره شد دلِ خواهر تو
الهی نشه کم یه مو از سرِ تو
دارم میمیرم بخدا
این خاک داره بوی عزا
آخر میدونم میگیره
از من تورو کربُ بلا
جانم یا حسین (۳)
واسه چی زیر لب آیه هی میخونی
وقتی آه میکشی منو میسوزونی
کردی خیمه بپا پیش اینهمه آب
خیالم راحته واسه طفل رباب
این دغدغه ی سَرَمه
این آبی که در بَرَمه
داداش بگو تا بدونن
مهریه ی مادرمه
جانم یا حسین (۳)
دُعام اینه نیاد روزی که یا اخا
بکِشی پنجه از تشنگی رو خاکا
جون میدم ببینم لرزه تو صداته
جای آب یا حسین نیزه رو لباته
از غم مثل من تو پُری
آخه ببینم چطوری
یه گوشه گیر افتادی و
هی نیزه داری میخوری
جانم یا حسین (۳)
زمینه ـ حضرت رقیه علیها سلام
چه عجب یه سری به یتیما زدی
قدمت سرِ چشم ولی دیر اومدی
خورشیدِ روی بوم شده دختر تو
شده دختر تو مثل مادر تو
موندن نمی ارزه پدر
پاهام داره لرزه پدر
جسمم دیگه خسته شده
از دستای هرزه پدر
بابا بابایی (۳)
الهی بمیرم واشه راهِ فرج
منو بسکه زدن صورتم شده کج
روضه ها همه باز غصه هام بی حده
روی گردن من اثر از لگده
جوهر تو صدام دیگه نیست
سویی تو نگام دیگه نیست
گوشواره دیگه نمیخوام
لاله به گوشام دیگه نیست
بابا بابایی (۳)
یتیمت وارثِ زخمای فدکه
مثل تو لب من بابا پُر تَرَکه
زخمِ روی سرت مثل گل وا شده
موهامون مثل هم یه معمّا شده
وای از آتیشِ بی امون
سوخته موهای دوتامون
تو توی تنور ولی من
تو آتیش خیمه سوزون
بابا بابایی (۳)
زمینه ـ طفلان زینب علیهم السلام
توی چشم ترم التماسُ ببین
واسه چی میزنی روی من رو زمین
چطوری ببینم داری غصه و غم
نشو راضی داداش سهم من بشه کم
به تحفه ها خُرده نگیر
دسته گُلامو بپذیر
راضی نشو زنده باشن
پیش اینا باشم اسیر
جانم یا حسین (۳)
هنو رو صورتت خون اکبرته
اونکه غُصه خوره توئه خواهرته
اینا رو میارم نگی یار نداری
این سپاه تا نگه کس و کار نداری
قربونیای خواهرت
نذر ی موی پسرت
رو نیزه میخوام به طواف
باشن دو تا دور سرت
جانم یا حسین (۳)
بزار اینا بِرن نشه قلبشون آب
نبینند مادرُ توی بزم شراب
بزار اینا برن حرفم این خواهشه
نبینن حرومی موهامُ میکِشه
از درد تو خیلی پُرم
واسم دعا کن نبُرم
راضی میشی باشن اینا
وقتی که لگد میخورم
جانم یا حسین (۳)
زمینه ـ عبدالله بن الحسن علیه السلام
مثل آهو عمو رسیدم کنارت
تا شاید بخورم عموجون به کارت
اومدم تا بشم یه سپر رو تنت
نزارم بزنن نیره تو دهنت
این بی حیاها چه بَدَن
تنها شدی و اومدن
خونم به جوش اومد عمو
با خنده تو رو می زدن
مظلوم عموجون (۳)
اومدم تا برات پَر و بالُ بدم
به همه جوابِ این سؤالُ بدم
که چرا واسه تو میدم اینجا دو دست
دست من شبیه دست زهرا شکست
من پیرو فاطمه ام
مثل شَهِ علقمه ام
مثل مادرت تو کوچه
زیر پاهای همه ام
مظلوم عموجون (۳)
همه فکر میکُنن که تویی پدرم
دوست دارم کنار تو جدا شه سرم
آبرو بُردم از قاتلِ بی حیا
گلومُ پاره کرد با تیر بی هوا
خوبه بمیره پیش تو
یک همسفر از خویش تو
خوبه بمیرم نبینم
پنجه میخوره ریش تو
مظلوم عموجون (۳)
زمینه ـ قاسم بن الحسن علیه السلام
عموجون منم اون عاشق بی بَدَل
پسر فاتح و پهلوونِ جمل
منم اونکه حسن مَردِ مَرده باباش
به درک می بَرَم اَزرق و پسراش
خون علی تو رگامه
من شیر جمل بابامه
تا جون بدم اینومیگم
کور شید که حسین آقامه
جانم عموجون (۳)
کجایی عموجون به دادم برسی
که نمونده دیگه برا من نفسی
نجاتم بده از زیر دست و پاها
میکِشه موهامو قاتلِ بی حیا
گ