چند سال پیش توی کلاس زبان وقتی منتظر شروع کلاسم بودم در اتاق انتظار یک مادر و پسر را دیدم که رابطه شون منو عجیب میخ کوب کرد. ارتباط این مادر و پسر چنان قوی بود که هنوز بعد از گذشت سال ها ،وقتی خودم یک مادر شدم و از بین این همه مادر و فرزندی که دیدم بخواد یه رابطه ی خوب یادم بیاد نا خداگاه اون تصاویر در ذهنم نقش می بنده . پسر حدود سن دبستان بود و پر جنب و جوش و مادر نه آنقدر جوان اما بسیار با حوصله و با توجه.پسر با او تفنگ بازی میکرد و شخصیت های فیلم های مورد علاقه ش میشد و مادر بدون توجه به اطراف با او همراهی می کرد ،می مرد ،زنده میشد ،شلیک می کرد و حتی یکبار هم به من که رو به رویش در فاصله ی یکی دو متری اش بودم نگاه نکرد اما دائم تمام نگاه و توجهش خرج کودکش بود . این ارتباط این سطح از توجه به کودک که شاید دقایق چندانی از روز را هم به خود اختصاص ندهد اما دقیقا همان حلقه ی گمشده ای است که در ارتباط خیلی از ماها با فرزندان مان به چشم می خورد . 💞کمپین مادران ایرانی عضو شوید👈 @madaran_e_irani