خانم دبیران(مامان محدثه، مطهره و مریم) هفت ماهه باردار بودم که سر و کله کرونا پیدا شد! اون موقع نمی‌دونستم چقدر جدی و طولانیه!😏 هر لحظه منتظر تموم شدنش بودم تا دخترم بره پیش‌دبستانی و حوصله‌اش سر نره. مراعات می‌کردیم، ولی ترس نداشتم خدا رو شکر. با خودم می‌گفتم این همه خانم زایمان کردند تو این دوران. من هم هر چی خدا بخواد پیش میاد و ترس و نگرانی، تغییر مثبتی تو شرایط ایجاد نمی‌کنه.😊 برای مراقبت‌های بارداری مطب می‌رفتم. ماه آخر هم فقط یک بار رفتم مطب. باقی مواقع تلفنی با دکتر در ارتباط بودم و فشارم رو تو خونه چک می‌کردم. برای زایمان بیمارستان خصوصی رفتیم. چون مادرم سنشون زیاده، با همسرم رفتیم و بچه‌ها پیش مادرم موندند. بیمارستان همه تجهیزات لازم رو داشت. مراقبت‌های کرونایی هم رعایت می‌شد و جای نگرانی نبود. زایمان به خوبی انجام شد.💪🏻 ولی دو ماه بعد از تولد دخترم کرونا گرفتیم، دسته جمعی!🤦🏻‍♀ اول همسرم بیماری رو با علائم گوارشی بروز دادن. تست ندادیم. فقط خودمون رو احتیاطا قرنطینه کردیم. دختر بزرگم تب کرد و دو روزی بی‌حال بود. اوایل چون می‌گفتن بچه‌ها درگیر کرونا نمی‌شن باز هم فکر نمی‌کردم کرونا باشه. همون موقع واکسن دو ماهگی دختر کوچولو رو زدیم و دو روزی شدیدا تب داشت و گریه می‌کرد! احتمال دادیم عوارض واکسنه! بعد از نی‌نی، دختر وسطی تب کرد. بعد هم خودم گرفتم. دیگه مطمئن شدیم که کروناست. نه جایی می‌شد بریم و نه کسی می‌تونست بیاد کمک. فقط دو سه روزی که خودم هم بدن‌درد داشتم🤒، مادرم غذا می‌فرستادن برامون و من تا جایی که می‌تونستم استراحت کردم. خفیف بود و به خیر گذشت شکرخدا، ولی دست تنها با سه تا بچه سخت گذشت. دختر بزرگم امسال کلاس اولی بود. خیلیا بهم گفتند امسال ثبت‌نامش نکن! اما من می‌گفتم از کجا معلوم سال دیگه کرونا بره؟؟!🤷🏻‍♀ برنامه زندگی و بارداری هم همینطوره برام. اگه الان نوزاد نداشتم، باز هم همین ایام رو برای بارداری مجدد انتخاب می‌کردم، چون از کجا معلوم سال دیگه کرونا بره؟!🤔 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif