💫به نام خدا💫 💐سلام، وقت همگی بخیر💐 تجربه های روزانه ۵۹ 🎒 کوله پشتی پسر جان را اورده بودم توی آشپزخونه که قمقمه آب و تغذیه براش بگذارم، خودش کوله را برد و بعد از چند دقیقه برگرداند. وقتی خواستم تغذیه بگذارم، دیدم یک مداد فشاری که روی درش سوت داره و یک فرفره چوبی گذاشته داخل کیفش، اینها را پدربزرگش دو روز پیش براش خریده بودند و این دو روز حسابی گوشمون👂 را نوازش کرده بود😤😥. مداد و فرفره را برداشتم پشت یک سری وسایلِ روی کابینت پنهان کردم. تغذیه و قمقمه آبش را گذاشتم. اما هنوز یک دقیقه نگذشته بود که به خودم گفتم چرا؟؟!!🤔 واقعا چرا این کار را کردی؟؟!!😳 نگران چی بودی؟؟!!! ♦️مدادش گم میشه، بعدش عزاداری😭 برپا میکنه؟!!!🤔 خوب بگذار از همین چیزهای کوچک تجربه بدست بیاره، این هم یک نوع هست.👌 ♦️وسایلش در کمد مدرسه هست و لازم نیست وسیله ای با خودشون ببرند؟! خوب مگر تو معلمش هستی؟! لازم باشه معلم بهش تذکر میده👌 ♦️ تو مدرسه سوت میزنه ؟!!! خوب مگه تو ناظم مدرسه ای؟ یادت نیست تو مامانی نه ناظم مدرسه☹️👌 ♦️ الان معلم یا ناظم از تو خواستند که نگذاری پسرت مداد و یا فرفره با خودش بیاره؟! چرا اینقدر کنترل گری ؟؟؟؟؟ چرا اینقدر عجله؟!!!!! 🎒 چرا میخوای پیشاپیش نقش همه را تو‌ به عهده بگیری؟؟!!!🤔 ♦️ به جای پسرت مراقب باشی مدادش گم نشه! ♦️به جای معلم حواست هست که وسیله ای با خودش نبره مدرسه! ♦️ به جای ناظم نگرانی که توی مدرسه سوت نزنه ۵۹ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak