زمان تنها خبر از داغ های ناگهان میداد عطش هم رفته رفته کار دست باغبان میداد تکان میخورد قلب مشکها بیتاب در خیمه رباب آرام چون گهوار اصغر را تکان میداد به موسی گفت هارون وزیر اکنون چه باید کرد نگاهی کودکانه مشک خالی را نشان میداد فرات هرچند با لبهای طفلی قهر بود انگار ولی تاوان قهرش را عموی مهربان میداد چه تصویر غم انگیزی برادر داشت در میدان سپر را میگرفت و مشک دست پهلوان میداد عجب تصمیم سختی بود، سقا در ازای آب به دستان زلیخا داشت یوسف را گران میداد چه خواهد کرد اگر با ماه کامل روبرو میشد بِبُرَد یا نَبُرد؟ داشت شمشیر امتحان میداد گناه چشم سقا چیست؟ میپرسید نخلستان ولیکن پاسخ او را فقط تیر و کمان میداد به قدر چرخش چشمی نیفتاده ست از دستش چه ها میگفت اگر خالق به این بیرق زبان میداد به روی خاک خون میریخت از چشم و سخاوت را گمانم داشت یاد ابرهای آسمان میداد دو تا دست بریده مشک پاره آنطرف اما برادر روی پاهای برادر داشت جان میداد.... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ لینک کانال مداحان محلات👇 https://eitaa.com/maddahanbsj 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠