به روی شانه هایش غصه های یار افتاده کسی چند سالی می‌شود بیمار افتاده صدایش می‌رود بالا به گریه زاری و ناله به یاد تشنگان کشته اش هر بار افتاده شبیه روزهای تلخ بی تکرار غم در غم شبیه خیمه ی آتش گرفته زار افتاده به یاد روز عاشورا ، به یاد روضه ی زن ها به یاد آن غروب گریه دارِ تار افتاده چهل سال است دارد در خیالش میخورد غصه به یاد آن سواری که دل پیکار افتاده اراده کرد تا میدان رود … نگذاشته عمه ز جا برخواست بسیار و به جا بسیار افتاده هنوزم در خودش فکر غروب و خیمه را دارد دوباره یاد مشعل های کج رفتار افتاده اگر زینب نبود آنجا میان خیمه ها میسوخت تنی که زیر سقف خیمه ی آوار افتاده پناه از آفتابِ عَسْقَلان* بر ناقه ها برده گمانم از سرش در کوچه ها دستار افتاده مسیر جمع تشنه ها ، مسیر پا برهنه ها _بمیرد عالمی_ بر رمل و ریگ و خار افتاده طلبکار است از عالم ولی مثل بدهکاران مسیرش در میان کوچه و بازار افتاده چنان بسته ست دستش را به پشت گردنش ظالم بمیرم ، بی تعادل در دل انظار افتاده کسی که شافع خلق است از آتش ، چه بیرحمی_ میان کوچه های شام رویش نار افتاده علی یکبار ناموسش کتک خورده ولی اینجا چقدر این اتفاق تلخ با تکرار افتاده چنان خوردند از دشمن کتک که کار این زن ها برای ایستادن گردن دیوار افتاده علیرضا وفایی خیال عسقلان* : منزلی بعد از کوفه که بخاطر معطلی پشت دروازه بر روی سنگ های داغ ؛ اسرا پناه به سایه ی ناقه ها بردند و حرامزاده ای از نگهبانان ، امام زین العابدین علیه السلام را از سایه ی شتر هم محروم کرد 🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠