مانند مویت شد پریشان روزگارم نامت دلیلِ گریه ی بی اختیارم مثل جوان از دست داده، وقتِ گریه تا هفت خانه میرود داد و هوارم در روضه وقتی که نگاهم کرده باشی مانند اسپند عزایت بی قرارم پایِ پیاده آمدم پایِ مزارت تا که بیآیی بعد مرگم به مزارم در لحظه ی آخر نگاه آخرم‌ گفت من میروم اما دلم‌ را میگذارم با هجرِ شش گوشه کشیدی گوشِ من را در فصلِ پاییزِ فراق ، ابرِ بهارم تنها به شوقِ دیدن ماه محرم هر روز دارم روزها را میشمارم یک‌ روز چرخِ دسته را هُل داده بودم چرخیده از آن روز چرخِ روزگارم بدجور فقرِ معنوی دارم کمک کن در روضه کاری داشتی دنبال کارم وقتی تو را زهرا به این بانو سپرده من هم خودم را دست زینب میسپارم مقتل نوشته خواهرت اینگونه فرمود: ای وای باقیمانده ی ایل و تبارم از آن زمانی که سرِ تو سنگ خورده سنگِ صبورم دائما سردرد دارم دندانت افتاده به پیش پای زینب قرآن نخوان در طشت ای دار و ندارم شعر از گروه `یا مظلوم” ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯