رمضان رفت، ولی باز هم آدم نشدم در حَرم بودم و افسوس، که مَحرَم نشدم چتر، برداشتم از رحمتِ باران گفتم زحمتِ خویش شدم؛ از سرِ خود کم نشدم رود شد چشمه‌ی چشمانِ سحربیداران خواب ماندم که نَمی وصل، به زمزم نشدم همه با دستِ تهی آمده و شاه شدند منِ بیچاره‌ی مغرور، گدا هم نشدم با نسیمی همه‌ی برگ و برم می‌ریزد ریشه‌ام بند، به آب است که محکم نشدم در بهاری که همه فکرِ زمستان بودند ذره‌ای عاقبت‌اندیشِ جهنم نشدم همه در سجده گرفتند، سرافرازی را سر به زیرم؛ که به درگاه خدا خم نشدم روزه‌دارانِ عطش؛ روضه‌نشینِ حرم‌اند من ولی مُحرمِ احرامِ مُحرّم نشدم رضا قاسمی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*