من محسنم کوچکترین فرزند زهرا چشمان من هرگز ندیده... اهل دنیا در عالم خود بوده ام مانوس مادر او قصه ها میگفت از بابایم حیدر میگفت بابای تو بر عالم نگین است ای جان مادر او امیر المومنین است تا انکه روزی ناگهان بی تاب گشتم از شدت گرما تو گویی آب گشتم ناگه فشار در مرا پیچید در هم از شدت ضربه شکستم آه.. کم کم من میشنیدم نعره های دومی را بهتر ندیدم اشکهای چشم بابا من میشنیدم گریه های خواهرم را میگفت بابا کشت دشمن مادرم را سیدرضا صالحی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*