افتادی بین صحرای کربلا مظلوم من مظلوم من افتادی لب تشنه زیر دست و پا مظلوم من مظلوم من افتادی غرق خون زیر دشنه‌ها مظلوم من مظلوم من افتادی بین جنجال قتلگاه مظلوم من مظلوم من گرفته خنجرو به روی حنجرت حسین داره می‌لرزه دست و پای خواهرت حسین بگو چیکار کنم تا که تو رو رها کنه؟ هلهله می‌کشند یه عده رو سرت حسین چیزی نموند دیگه، از بدنت حسین جلو چشای من، بد زدنت حسین غریب مادرم... مونده زیر دست و پاها پیکرت مظلوم من مظلوم من ریختن لشکر واسه غارت رو سرت مظلوم من مظلوم من روی سینه‌ات جای پای قاتله مظلوم من مظلوم من دعوا شد بین خولی و حرمله مظلوم من مظلوم من غریبونه مادرمونو می‌زدی صدا ولی یه ذرّه نانجیب نکردش اعتنا اون دم آخری بهت نداد یه جرعه آب دوازده ضربه زد سرت جدا شد از قفا میون قتلگاه، بریدم و برید تنت رو نا نجیب، به خاک و خون کشید **** جنجالِ بین گودال رفته لب تشنه از حال آقای مظلوم ما زیر پاها شد پا مال زیر دست و پا افتاد زخمی و تنها افتاد بی‌یار و یاور بین چنگ نامردا افتاد شمر ملعون با کینه می‌شینه روی سینه پنجه می‌زنه رو موش بی‌بی داره می‌بینه مادر می‌کوبه رو سر با قلبی زار و مضطر کهنه خنجر رو نامرد می‌کشه روی حنجر قلب عالم رو سوزوند پیکرش رو برگردوند پیش چشمای عمه بدنو هی می‌چرخوند پنجه زد روی موهاش با دشنه زد رو رگ‌هاش آقای مظلومِ ما بسته شد هردو چشماش غوغا بود و دعوا بود صاحب عزا زهرا بود