دراین هوای خوب و، بارانیِ بهاری وقت است آسمانا، برما کرم بباری ساقی بیار باده، سرآمده خماری بگذار تا گذارم، سجاده را کناری برما ببخش یارا، از باب یادگاری یا مرهم نگاهی، یا زخم ذوالفقاری یا رحمة الوسیعه، یا دافع البلیه یا باسط الیدین باللطف والعطیه یا دائم العنایة مَنّاً علی البریه عیدانۀ نزول مرضیة الرضیّه انظر الی فقیرک فی هذه العشیه مگذار عاشقان را در هرم بیقراری شب‌های غصه رفت و صبح سرور آمد منشور شور آمد، شور شعور آمد تا قلب قاب قوسین رمز عبور آمد چون جانب خدیجه، طه ز طور آمد سوی رسول پیک الله نور آمد کوثر عطا نمودت پروردگار باری بس که به سجده گفتی یا واهب العطایا دریاب مصطفایِ، دلخسته را خدایا حق هدیه کرده برتو محمودة السجایا دادیم برتو دختر... نه منتهی المنایا یعنی ابوالعجایب را دافع البلایا او یک‌تنه سپاهِ شیر خداست آری به به چه دلنوازی! به به چه چاره سازی! چه کعبۀ لطیفی! چه عشق جانگدازی! چه مهر دل فروزی! چه سرو سرفرازی! به به چه عزّ و جاهی! چه نام پر ز رازی! برخیز یا محمد! شکر خدا نمازی... برپا بدار بهر این حُسن همجواری به به نتیجه داده شیدائی خدیجه آمد تمام عشق رؤیایی خدیجه آمد انیس وقت تنهایی خدیجه به به چه دلنواز است لالایی خدیجه دارد به سینه شور غوغایی خدیجه جان می‌کند فدای دلدار افتخاری امشب از آسمان‌ها بارد نوید رحمت زهرا شکوه عصمت، زهرا کلید رحمت قدر مقدرِ عشق، صبح سفید رحمت زهرا پس از محمد، نام جدید رحمت مهرش هرآنکه دارد، دارد امید رحمت با اهل او ندارد هرگز جحیم کاری یوم النشور فردا وقت جزا محمد! در لحظه‌ی ظهورِ عدل خدا محمد! گویند اهل محشر واویلتا محمد! هنگامۀ عبور خیرالنساء محمد! از اولیاء گرفته تا انبیا... محمد! دارند سوی زهرا چشم امیدواری ما نیز برعطای زهرا امیدواریم یک‌ریز بیقرار بانوی بی‌قراریم دلخسته و خراب یک ماه بی مزاریم هرچند که سیاه و زشت و تباه و تاریم اما ز کرده‌های خود سخت شرمساریم مگذار تا بمیریم با درد شرمساری مادر چقدر فکر حال من و شما بود شب‌های جمعه غرق گریه در التجا بود خواهان راحتی عشاق مرتضی بود او لطف کرد و کار امثال ما جفا بود!! گاهی گناه کردیم، آخر کجا روا بود؟ خیر کثیر یعنی: لطف همیشه جاری هرچند غرق غفلت... جمله گناه کاریم تاهست عشق زهرا، سرشار افتخاریم بر عرشۀ سفینه، شکر خدا سواریم در خیمۀ حسینی، دائم حسن مداریم سرمایه جز ولای مولا علی نداریم شادیم از این غنا و مستیم از این نداری عمری‌ست بینوای ایل وتبارتانم همواره بی‌قرار و بیمار و زارتانم دلتنگ بوسه‌ای بر، سنگ مزارتانم اینجا پی شما و محشر کنارتانم هنگام مرگ، مادر... در انتظارتانم ازمن مگیر فیض این چشم‌انتظاری مرضیّه‌ای و از ما ایزد رضاست با تو دل‌های عاشقانت حاجت رواست با تو از دام درد و غصه، قلبم رهاست با تو از آتش عذاب دوزخ جداست با تو هستی پر از نوای شیر خداست با تو دست تو عالمی را کرده علی نگاری! بسکه علی نوشتی، بس که علی سرودی اول شهید راهِ، شیر خدا تو بودی تو رنگ سبز شیعه، تو سرخی و کبودی با سینۀ شکسته، تا عرش پرگشودی دستی برآر بلکه از ره رسد به زودی فریاد انتقام صمصام تک سواری