با امام زمان ( عج ) در اعتکاف
-------------
اعتکاف این است ؛ مانند بهار دیگری
کز دل ما می برد صبر و قرار دیگری
معتکف گشتم که گویم با امام خویشتن
غیر دیدارت ندارم انتظار دیگری
گرچه می سوزم میان شعله های اشک خویش
می زند هجران ولی بر دل شرار دیگری
این شمایید ای امید نا امیدان پیشِ رو
این منم خونین جگر با شام تار دیگری
هر کسی دارد برای خویشتن یاری ولی
جز شما ما را نباشد هیچ یار دیگری
دوست دارم در کنارم باشی و من هم به شوق
در کنارت باشم امّا نی کنار دیگری
می رسانم خویش را در جاده های انتظار
تا که بنشیند به رخسارم غبار دیگری
جاده های انتظار از قتلگه تا خیمه هاست
آن که دارد عاشقان بی شمار دیگری
می رود جانم به سمت تربت شش گوشه ای
آن که همپایش نمی گردد مزار دیگری
می روم تا که بسوزم بهرِ زینب هر زمان
آن که مانندش نباشد داغدار دیگری
هست هفتاد و دو گل پرپر به پیش چشم او
این همه گل را ندارد لاله زار دیگری
در میان قتلگه زینب رسید و گفت آه
پیکر بی سر ندارد غمگسار دیگری
دیده ی زینب فقط لبریز خون گردیده بود
جز دو چشم او نبود آئینه دار دیگری
همچو «یاسر» آمدم تا برگزینم کار عشق
غیر ازین دیگر ندارم کار و بار دیگری
**