☀️ ☀️ 🔶فصل بيست و هشتم 🔸قسمت٨٧ با اكراه از جايم بلند شدم ومانتويم را درآوردم. هنوز هم مطمئن نبودم كه از دست فاطمه كاري بر بيايد. دوباره برگشتم كنارش! - خيلي خوب شد! حالا آماده اي تا يه دست و پنجه محكمي با هم نرم كنيم. تو در اين چند روز كمتر توي بحث بچه‌ها شركت مي‌كردي. - راستش اين مسائل پدرو مادرم ديگه برام حال وحوصله اي نذاشته بود وهم... لبخند كوتاهي زد. - و هم اين كه غريبي مي‌كردي. ولي به خاطر همون مشكلاتي كه گفتي تو بايد خيلي حساس تر و فعال تر اين بحث‌ها رو دنبال مي‌كردي. حركت سر ودست من به نشانه تسليم بود. جواب فاطمه هم يك سوال بود. - راستي بگو ببينم اون جمله بي معنايي رو كه گفتي «ازدواج نمي كني تا خودت وچند نفر ديگه بدبخت نشن» رو كه جدي نگفتي! نه؟ كمي مِن من كردم خوم هم نمي دانستم چرا آن حرف را زده ام. - البته آن موقع كه كمي عصباني بودم، اختيارم دست خودم نبود... ولي بايد اعتراف كنم كه مسائل اخير هم خيلي روي ذهن و روحم اثر گذاشته. ديگه انگيزه ام رو نسبت به خيلي چيزها از دست دادم. خيلي چيز‌ها برام بي معني شده. يكيش هم ازدواجه.. - حالش رو داري يه خورده فلسفه بافي كنيم؟ - اوهوم! - فكر مي‌كني فلسفه ازدواج چي باشه؟ - احتمالا يكيش اينه كه بچه دار بشن ونسل انسان‌ها ادامه پيدا كنه. - بَدَك نيست. ولي كامل نيست. اون مثال تابلوي نقاشي وتنوع در خلقت رو كه ديروز گفتم، يادت هست؟ - آهان! - اين خلقت با اين تنوعي كه به وجود اومده، بايد در طول زمان ادامه پيدا كنه و براي ادامه پيدا كردن خلقت، نياز به تكثير موجوداته. انسان‌ها هم همين طور! براي اين كه خلقت كارش راه بيفته، بايد نقش‌ها هم تقسيم بشن. من اضافه كردم: - «يعني بعضي از نقش‌ها به مردها داده مي‌شه، بعضي به زن ها! - درسته! ولي بذار من همين جا نكته اي رو اضافه كنم. بعضي نقش ثابتن و بعضي متغير. نقش‌هاي متغير نقش‌هايي اند كه بنا بر زمان و مكان و شايد فرهنگ و آداب و رسوم تغيير كنن، ولي نقش‌هاي ثابت معمولا در همه جا به يك شكل اند، مثل نقش زن و مرد در تشكيل خانواده. چون در تمام زمان‌ها و در همه جاي دنيا نقش حمل جنين و به دنيا آوردن بچه، توسط زن‌ها ايفا مي‌شه. - فقط همين؟ نه! خدا استعداد‌هايي رو در وجود مرد گذاشته و استعدادهایی رو در وجود زن! اين طوري هر كدوم اون‌ها بدون اون يكي، ناقص به حساب مي‌آن. مثلا عشق و كشش و جذبه رو در وجود زن گذاشت و ميل و رغبت و مجذوبيت رو در وجود مرد. اين طوري شد كه هر كدوم از اون‌ها بدون وجود اون يكي احساس آشفتگي و پريشاني مي‌كنن. - واگه اين طور نبود، درد سرها و مكافات‌هاي تشكيل خانواده اين قدر زياده كه ممكن بود زن و مردها از زيرش فرار كنن. بله، يعني اگه امكان داشت هر يك از اين دو جنس به طور مستقل و منفرد زندگي كنن، بدون شك صدها مسئله اي كه در حال ارتباط و ازدواج اون‌ها پيش مي‌آد، منتفي مي‌شد. تنها مسائلي مطرح مي‌شد كه مربوط به هويت اصلي زن و مرد بود. و دقيقا هم به همين دليل اون دسته از محقق‌ها و صاحب نظرهايي كه در تحقيقات ونظريه پردازي هاشون هويت مستقل اين دو جنس رو بررسي كردن، كارشون ناقص بود. ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹