آورده اند ڪه روزے شخصی باصدای بلند سلمان را مورد خطاب قرار داد وگفت: ای پیرمرد قیمت ریش تو بیشتر است یا دُم سگ؟! سلمان با دنیـایی از آرامش گفت: پاسخ درست را نمی دانم و نمی توانم بگویم.. او گفت:این ڪه توانستن ندارد؛پاسخ من یڪ کلمه بیشتر نیست... سلمان گفت:ولی این ڪلمه باید راست باشد و این جز در قیامت و کنار پل صراط نمی شود،فهمید ان شخص گفت:چه ربطی به پل صراط،دارد سلمـــان فرمود:ربط دارد...اگــر از پل صراط گذشتم ریش من بهتــــر است وگــــرنه دُم سگ از تمام وجودم بهتــــر است.... آن مرد نگاهی به سلمان کرد وشرمنده شده به خود آمد و گفت: ای پیر مـــرد مرا ببخش... سلمـان فرمود:خطایی نکرده ای..شما تنها از من قیمت یک جنس را پرسیدید و من نیز پاسخ دادم.. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─