مادر یارعلی به دیدنم آمد و در حالی که می‌گریست، از من خواست که پسر یتیمش را به کلاس راه دهم و من گفتم به شرط عذرخواهی و گذشت صنوبر، یارعلی را به کلاس راه می‌‌دهم و این‌چنین شد. یارعلی را خواندم و به او گفتم: یارعلی! گیرم که صنوبر تو را بخشید؛ اما اگر خدای صنوبر نبخشد، اهل دوزخی. دوبین شدن او و خواهرانش به اختیار نبوده و تو به خداوند ایراد گرفتی. یارعلی سخت می‌گریست. خدمت سربازی‌ام تمام شد. دو سال از این ماجرا گذشته، نامه‌ای به دستم رسید که صنوبر با خط خود مرا به عروسی دعوت کرده بود. با همه اشتیاق به لدار رفتم و معلوم شد داماد همان یارعلی شیطان، مبصر کلاس است. در فرصتی به‌شوخی به یارعلی گفتم: پسر، دختر قحطی بود که صنوبر دوبین را گرفتی؟‌یارعلی در حالی که اشک در چشمش حلقه زده بود، گفت: «آقا یادتون هست که گفتید اگر خدای صنوبر نبخشد،...؟» یارعلی ادامه داد: «من در بانک کشاورزی بابل به عنوان نامه‌رسان استخدام شدم و دارم ادامه تحصیل می‌دهد، اما صنوبر واقعاً زن مطلوب من است. امیدوارم خدای صنوبر مرا ببخشد.» اینک یارعلی و صنوبر در تهران یک شرکت مهندسی را اداره می‌کنند و هنوز هم با من ارتباط دارند.   آثار شاخص خود را معرفی کنید. بنده ضمن مقالات زیادی که در همایش‌های ملی نوشته‌ام و انتشار یافته است، در برگزاری همایش‌های ملی دومین مجمع زبان و ادب فارسی در سال 1377، مجموعه مقالات همکارانم را تحت عنوان «ره‌آورد1» و در همایش ملی بررسی کتاب زبان فارسی، مجموعه‌مقالات همکارانم در سال 1380، را تحت عنوان «ره‌آورد 2» و همین‌گونه مجموعه‌مقالات همایش ملی محرم عشق1 و محرم عشق2، در معرفی مولانا و اندیشه‌هایش، و نیز علامه‌طباطبایی و اندیشه‌هایش را تدوین نموده و منتشر کردم. در همایش‌های ملی دیگر چون همایش قلم و نیز بزرگ‌داشت‌های نظامی و شهریار و پروین اعتصامی و ... آثاری را در طول سال‌های خدمتم در انجمن معلمان استان منتشر کردم. در کنار این‌ها، مقالات ارزشمند سخنرانی‌های ماهانه انجمن در مقایسه حافظ و شهریار را تحت‌عنوان «مرید و مراد1 و 2» در دو جلد کتاب انتشار دادم. به‌عنوان مدیر مسئول مجله «ساقی معرفت» (فصل‌نامه انجمن) تاکنون 50 شماره آن را در سطح کشور انتشار داده‌ایم. آخرین کار قلمی‌ام مجموعه دل‌سروده‌هایم است که تحت عنوان «دروا» در معرض نظر نقادی ارزشمند دوستداران قرار گرفته است.   اگر به‌عنوان یک پیش‌کسوت سخنی و توصیه‌ای با همکاران و نو معلمان دارید بیان فرمایید. در سال‌های بازنشستگی، همچنان در حسرت معلمی مانده‌ام. دوستان عزیز! کار آموزش یک خیابان دو‌طرفه است. اصولاً فعل آموختن یک فعل دو‌وجهی است و به دو متمم نیاز دارد: «آموختن از کی و به کی». فراموش نفرمایید آنچه ما از نگاه‌های معصومانه و کاوشگر هزاران جوان تشنه می‌آموزیم، کمتر از آن چیزی نیست که به مخاطبان خود یاد می‌دهیم. اعتبار ما، شخصیت معلمی ما و ارزش‌های فردی و الهی و اجتماعی ما، با هیچ صنفی قابل مقایسه نیست. عصمت معلمی از عصمت شاگردانمان به ما می‌رسد که به هیچ قیمتی قابل‌سنجش نیست. می‌دانم و می‌دانید که آنچه به‌عنوان حقوق به من و شما می‌دهند، ارزش یک ساعت تدریس و حضور در برابر چشمان تشنه بودن و شدن جوانان و نوجوانان نیست. ما به هوای دیگری وارد کلاس می‌شویم و آن عشق به حضرت دوست و مهرورزی ماست. بنابراین هرگز مشکلات فردی خود را به مخاطبانمان سرایت ندهیم، دریغ از معلمی ماست که فریاد گرسنگی و واحسرتا سر دهیم. ما به ناشادی خود شاد و بسی خرسندیم که همه شادی ما بسته به شادانی دوست   در پایان از فرصتی که در اختیار این بنده ناچیز قرار دادید، صمیمانه سپاسگزارم. مطالب مفید علمی و فرهنگی پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی @madrese_yar