❇️ وعده وصل این دل داغ دیده را حالت انتظار کو بار جفا کشیده را طاقت و اختیار کو نار فراق تو شها سوخته استخوان من صبر و قرار از کفم رفت و دیگر قرا کو گر که بگویم از غم هجر چه ها کشیده ام شرح نمی توان دهم گفته یک از هزار کو فصل بهار دوستان جمله به طرف بوستان من چه کنم که بی رخ یار مرا بهار کو بوالهوسان به کام دل شادی و عیش کارشان چون من بینوا کسی با غم دل دچار کو وعده وصل دم به دم میرسدم به گوش جان لیک مرا تحمل فرقت روی یار کو آتش شوق تیزتر می شود و نمی شود ساخت به سوختن ولی چاره دیگر به کار کو بهر نثار مقدمش نقد روان مرا به کف حیران را جز این شها مایه اعتبار کو ⬅️ دیوان حیران؛ علامه محمدحسن میرجهانی طباطبائی(۱)، صفحه ۴۰ (۱). علامه میرجهانی از دلباختگان امام زمان (عج) بودند که خدمت امام زمان (عج) هم تشرف داشته اند. 🏷