#حضرت_مسلم_علیه_السلام
🩸
به فدای آن سفیری که مقدّر بود مثل مولایش، با کام عطشان به شهادت برسد...
در نقلها آمده است:
🥀 ... حضرت مسلم عليهالسلام از غایت ضعف و تشنگی تکیه بر دیوار زد و نشست. «عمرو بن حریث» بر حال مسلم علیهالسلام رقّتی کرد و غلام خود را فرمان داد که آب برای آن حضرت بیاورد. آن غلام کوزهای را پر آب با ظرفی نزد مسلم علیهالسلام آورد و آب در آن ظرف ریخت و به آن حضرت داد.
📋
فَأخَذَ کُلّمٰا شَرِبَ امْتَلأَ القَدحُ دَمًا مِنْ فَمِه
▪️چون خواست بیاشامد، ظرف آب از خون دهانش سرشار شد.
🥀 آن گاه آب را ریخت و آب دیگر طلبید این دفعه نیز خوناب شد. در مرتبه سوم خواست که بیاشامد،
📋
سَقَطَتْ ثنایاهُ فِی القَدح
▪️دندانهای ثنایای او در قدح ریخت.
🥀 در این هنگام حضرت مسلم علیهالسلام فرمود:
📋
اْلحمْدُ لِلِّهِ لوْ کان مِن الرِّزْقِ اْلمقْسُوم لشرِبتُهُ.
▪️الحمدالله،گویا مقدّر نشده است که من از آب دنیا بیاشامم.
📚بحارالانوار، ج۴۴ ص۳۵۵
✍ جمع صفات و خاتمهی پنج تن، حسین
دلدار مصطفی و علی و حسن، حسین
برگرد و سوی کوفه نیا جان من حسین
کم در میان کوفه عذابم نداده اند
با کام تشنه گشتم و آبم نداده اند
از بس که بین کوچه جوابم نداده اند
دل خوش شدم به یاری یک پیرزن حسین
با تیغ و نیزه بال و پرم را شکستهاند
دندان و کام شعله ورم را شکستهاند
از پشت بام فرق سرم را شکستهاند
نامردی است مسلک شان غالبًا حسین
دیگر بریدم از دل تاریک کوفیان
از کوچه های خاکی و باریک کوفیان
جان رقیه ات نشو نزدیک کوفیان
چون میدرند از بدنت پیرهن حسین
باید نظر به قامت آب آورت کنی
فکری برای تشنگی اصغرت کنی
قدری نظاره بر جگر خواهرت کنی
شاه غریب گشته و دور از وطن حسین
این جا نمک به زخم عزادار می زنند
زن را برای درهم و دینار می زنند
طفل اسیر را سر بازار می زنند
غیرت میان کوفه شده ریشه کن حسین
می ترسم این که بین بیابان رها شوی
بر خاک داغ بادیه عطشان رها شوی
غارت شوی و با تن عریان رها شوی
برگرد تا رها نشوی بی کفن حسین
ای وای اگر که اسب کسی سرنگون شود
یا از فراز نیزه سری واژگون شود
گودال قتلگاه اگر غرق خون شود
ضجه زند عقیله که خونین بدن حسین
@Maghaatel