#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸
ترس آن دارم که دخترم زینب «سلاماللهعلیها» مرا با این حال ببیند ...
در برخی از نقلها آمده است:
🥀
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زیر
بغل های پدرشان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را گرفته بودند و آن حضرت را
کشانکشان از مسجد به خانه میبردند. همینکه به
نزدیک خانه رسیدند،
مولا علی علیهالسلام رو به حسنین علیهماالسلام نموده و فرمود:
📋
أنزِلُوني، وَ دَعُوني أمْشِي عَلَى قَدَمي
▪️مرا رها کنید تا بر روی پای خودم، باقیمانده این مسیر را راه بروم.
📋
و دُمُوعُهُ تَتَحادَرُ عَلَی خَدَّیه
▪️مولا علی علیهالسلام این جملات را میفرمود در حالی که اشک چشمان مبارکش همانند ابر بهاری بر روی گونه مبارکش میریخت.
🥀 امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمودند: یا امیرالمؤمنین! شما با این حال،
توان راه رفتن ندارید!؟ در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام فرمود:
📋
أخشَىٰ أنْ تَراني اِبنَتي زَينبُ بِهٰذِهِ الحٰالةِ فَيَتَصدَّعَ قَلبُها
▪️ترس آن را که دخترم زینب سلاماللّهعلیها با این حالت مرا دیده و قلب او از هم بپاشد!
📚الطریق،کاشی، ج۳ ص۸۲
📚العبرة الساکته، ج۱ ص۹۶
📚المعارف الرافعة،إمامی، ص۱۷۹
✍در کوچه ها به قامت خم راه میروم
خون لخته بسته است سرم راه میروم
با یاری حسن دو قدم راه میروم
نزدیک خانه است خودم راه میروم
زینب نشسته تا که بهحالم نظر کند
ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند
زن را توان دیدن این زخمها که نیست
با اضطراب و دلهره ها آشنا که نیست
در قلب او تحمل هول و ولا که نیست
پس حق زینبم سفر کربلا که نیست
دلشوره دارم از روی تَل، نیمهجان شود
همراه زخمهای حسینش کمان شود
یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست
از تیر و نیزه دور به دورش حصارهاست
از یک طرف محاصرهی نیزه دارهاست
از یکطرف مُعذّب سُمّ سوارهاست
اسلام را دو مرتبه بر نیزه میزنند
سر را که میبُرند به سر نیزه میزنند
@Maghaatel