◾حکایت دلداگی زهير بن قين... گروهى از قبيله فزاره و بجيله گويند: ما به همراه زهير بن قين بجلى بوديم.آن گاه كه از مكّه بيرون آمديم و با قافله امام حسين عليه السّلام هم سفر بوديم (و هم چنان كه او با همراهانش به سوى كوفه مى رفت، ما نيز جداگانه به همراه زهير مى رفتيم و از آن جا كه از بنى أميّه انديشه داشتيم، نمى خواستيم با او هم منزل شويم) و چيزى نزد ما ناخوش تر از اين نبود كه در جايى با او هم منزل شويم.تا اين كه امام حسين عليه السّلام برفت و در جايى فرود آمد كه ما نيز جز اين چاره نداشتيم كه در آن جا فرود آييم.پس امام حسين عليه السلام در يك سو فرود آمد و ما نيز در سوى ديگر فرود شديم.در اين ميان كه ما نشسته بوديم و مشغول خوردن غذايى بوديم، ناگاه مردى از طرف امام حسين عليه السّلام نزد ما آمده، سلام كرد.سپس بر ما درآمده گفت: «اى زهير بن قين! همانا ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام مرا به سوى تو فرستاده است كه (بگويم) به نزد او بروى.» پس هركه با ما نشسته بود، آنچه در دست داشت، انداخت و خموش نشستيم مانند اين كه پرنده بر سر ماست (هيچ جنبش نمى كرديم).زن زهير به او گفت: «سبحان اللّه! آيا پسر پيغمبر خدا به سوى تو مى فرستد و تو به سوى او نمى روى؟ چه شود كه نزدش بروى و سخنش را بشنوى، سپس بازگردى؟ » زهير بن قين به نزد آن حضرت عليه السّلام رفت و چيزى نگذشت كه خوشحال برگشت؛ چنان كه صورتش مى درخشيد و دستور داد خيمه هاى او را بكنند و بارها و اسباب سفر او را به سوى امام حسين عليه السّلام ببرند.آن گاه به زنش گفت: «تو را طلاق دادم و آزادى.پيش كسان خود برو؛ زيرا من دوست ندارم به سبب من گرفتار شوى.» سپس به همراهان خود گفت: «هركس از شما مى خواهد پيروى من كند، وگرنه اين جا آخرين ديدار ما است.من براى شما حديثى بيان كنم (و آن اين است كه): ما در دريا (در راه دين) جنگ كرديم و خداوند، پيروزى بهره ما كرد و غنيمتهايى به چنگ آورديم.سلمان فارسى رحمه اللّه (كه در آن جنگ بود) به ما گفت: «آيا بدانچه خداوند از اين پيروزى بهره شما كرده [است] و به اين غنيمتها كه به دست آورده ايد، خرسند و شادان هستيد؟ » گفتيم: «آرى! » سلمان گفت: « هنگامى كه آقاى جوانان آل محمّد را ديدار كنيد، آن گاه در جنگ كردن به همراه او شادانتر باشيد از اين غنيمتها كه امروز به دست شما رسيده [است].«سپس زهير گفت: » اكنون من همه شما را به خدا مى سپارم و پس از آن به خدا سوگند پيوسته در ميان همراهان امام حسين عليه السّلام بود تا آن كه شهید شد. 📚الارشاد، شیخ مفید ، ج۲/ص ۷۳ 📚بحارالانوار ج ۴۴ص۳۷۱ @maghaatel