🌼منتظران ظهور 🛑زندگینامه ی حضرت نوح علیه السلام(قسمت ۲) ✍بالاخره حضرت نوح از هدایت قوم مایوس  شد و فهمید که دیگر کسی ایمان نمی آورد و حتی ممکن است مومنین نیز سست بشوند و بلغزند. 📔بنابراین به خدای خود شکایت کرد و از او یاری خواست،مردم را نفرین کرد و فرمود: پروردگارا احدی از مشرکین را بر روی زمین باقی مگذار اگر ایشان را باقی گذاری بندگانت را گمراه می کنند و جز ستمکار ،از ایشان زاییده نمی شود. 🔅جبرئیل نازل شد و گفت: تمام این قوم هلاک می‌شوند اما تو یک کشتی بساز تا وقتی آب از زمین می جوشد و باران از آسمان می بارد،در هنگام تو و کسانی که ایمان آورده اند در کشتی می نشینید و نجات می‌یابید و دیگران به هلاکت می رسند. ❤️خداوند نیز زن ها را به مدت ۴۰ سال عقیم کرد تا فرزندی به دنیا نیاورند و در هنگام طوفان هیچ کودک معصومی در میان کفار وجود نداشته باشد. ☑️ همه کفار بزرگسال و دارای عقل و شعور بودند و حجت الهی بر آنان تمام شده بود.. ✍به دستور جبرئیل حضرت نوح هسته های خرما را در زمین کاشت، وقتی از آنها درخت های نخل روییدند ورشد کردند و میوه آوردند دوباره هسته های آنها را کاشت.. 📛 در این مدت مشرکان نوح را مسخره می‌کردند اما بالاخره آن حضرت با راهنمایی جبرئیل و با کمک پسرهایش سام و حام در مدت دو سال یک کشتی ساخت. 🔅چون حضرت نوح اولین چوب را برداشت جبرئیل گفت: به نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و چون دومین چوب را برداشت جبرئیل گفت: به نام علی علیه السلام و چون چوب سوم را برداشت، جبرئیل گفت: به نام حضرت زهرا علیه السلام... به همین ترتیب جبرئیل نام مبارک ۱۴ معصوم را ذکر نمود. ♦️حضرت نوح وقتی اولین میخ را کوبید ناگهان نوری💫 ظاهر شد.نوح پرسید این چیست؟ جبرئیل گفت: نور حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. ☀️این اتفاق ۱۳ بار دیگر تکرار شد و نور چهارده معصوم طالع گردید. 🔥مشرکین وقتی کشتی سازی نوح را در خشکی میدیدند به تمسخر میگفتند:در سال کم آبی و در بیابان کشتی میسازی؟!آیا میخواهی به آسمان بروی و...حضرت نوح این تمسخرها را تحمل میکرد و سخنی نمیگفت... ادامه دارد... 📔داستان های شهید دستغیب،ج ۱،توحید و نبوت 🆔 @mah_daviat313