🌺 حکایت همچنان باقیست... خبر کوتاه بود : سجاد در آی سی یو است و حیدری شهید شده❗️ من که نزدیک به بیمارستان بودم به سرعت خودم را رساندم نزدیک ظهر بود. اول رفتم به پدر سجاد سری زدم که هنوز از ماجرا هیچ خبری نداشت و دو روز پیش به دلیل عارضه قلبی در همین بیمارستان بستری شده بود. بعداز نماز رفتم بالاسر سجاد عزیز. تازه احیاش کرده بودند و به هوش آمده بود. پیشونی نورانیش را بوسیدم و به شوخی بهش گفتم:« سجاد درصد مرصد نمی‌دن ها پاشو فیلم بازی نکن. », خدارو شکر به زحمت لبخندی زد و... او هم از شهادت حیدری باید بی خبر می ماند... الحمدلله تیم پزشکی گفتند خطر برطرف شده و احتمالا سجاد فردا مرخص میشه. دوباره رفتم پیش پدرش چون مسئولین گفتند بهتره آرام آرام شهادت رفیقش را بهش بگید وگرنه ممکنه از طریق فضای مجازی متوجه بشه و دچار مشکل بشه رفتم و نشستم از در شوخی و خاطره امیرحسین و حکایت های صدر اسلام خوب آماده اش کردم ولی ناگهان پزشک آمد و یواشکی گفت فعلا بهش نگید. به یک طرفند گوشیش را گرفتند و.. سجاد و امیر و پدرشون همراه با عده ای از جمله شهید حمید حیدری از اول حکم آقا در لبنان بودند و از نظر مدیریت و نظم و کیفیت خدمات جهادی، طراز کار جهادی را چند پله بالاتر بردند. با پدر که حرف میزدم گفت:« چند روز پیش به حیدری گفتم من و تو دیگه عمرمون را کردیم و بهتره در لبنان شهید بشیم وگرنه معلوم نیست اگر برگردیم ایران عاقبت بخیر بشیم.» خبر نداشت که رفیقش ـ که مثل او متولد ۱۳۴۰ _ بود سحرگاه دیشب پرکشیده. آری او و حیدری ۶۳ ساله اند مثل حاج قاسم ، رئیسی، مثل پیامبر و امیرالمومنین ❗️ راستی این ۶۳ سالگی چه رازی داره؟