#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت سوم)
#امام_زمانﷺ
تا نزدیک ظهر ضریح امیر المومنین را در آغوشم گرفته بودم و گریه می کردم ناگهان آرامش مطلقي وجودم را فرا گرفت. این بالاترین دلیل حضور آقایم در کنارم بود معنای سکینه را آنجا لمس کردم امام زمان معدن آرامش مطلق و سکینه و قوت قلب محض است معنای الا بذکر الله تطمئن القلوب را دقیقا احساس کردم که تنها در آغوش امام معصوم ارواح انسانها به حقیقت محض آرامش می رسند. با تمام وجودم احاطه روحی امام را حس کردم، تنها بدن مبارکشان را نمی دیدم. نیرویی مرا به قسمت بالای سر امیر المومنین کشاند.
✨💫✨
با اینکه باید مدتها منتظر می ماندی تا آن گوشه بالا سر جایی برای نماز نوبتی پیدا کنی، اما ناگهان جایی خالی شد و من راحت شروع به نماز حضرت نوح و آدم کردم و مشغول نماز امیر المومنین بودم که دیدم چهار سید جليل القدر بالا سر حضرت اند. یکی از آنها قامتی بسیار بلند داشت و بسیار درشت قامت بود، در حین نماز یک لحظه از کنارم رد شدند و در سمت راست من، بین من و دیوار قرار گرفتند با اینکه اصلاً جای یک نفر لاغر اندام هم نبود اما به راحتی جا گرفت طوری که لباس مبارکشان به من چسبیده بود. عمامه ی سیاه رنگ با عظمتي بر سر مبارک داشتند لباس سبز عربی خاصی به تن داشتند که تا روي پا را پوشانده بودند، اما بدون جای دوخت...
✨💫✨
شال سبز رنگي که بر روی عمامه بود تا روی زمین کشيده مي شد ...نماز امیرالمؤمنین تمام شد یک لحظه دو آقا زاده نوجوان و رشيد ایشان را دیدم که مانند دو گلدسته، پیشاپیش ایشان، بالای سر اميرالمؤمنين عليه السلام به نماز ایستادند، آنهم در مسیر زائرین، جايي که اصلا مأمورین اجازه نمی دادند در عین حال اصلاً مزاحم هيچ کس نبودند. آنها نیز لباس سبز یک تکه ای پوشیده و کلاه های سبز مخصوص و شال سبز بسیار بلندی به سر مبارک داشتند که تا روی زمین کشيده بود. من نشسته بودم، آنها پشتشان به من بود. یکی از آن چهار نفر...
ادامه دارد...
💚↝•|
@mahdaviat_haqiqi