وقتی چشم تو به دروازهٔ مدینه میافتد
زیر لب با مدینه سخن میگویی
و به پهنای صورت اشک میریزی
مَدينَةَ جَدَّنا لا تَقْبَلينا
فَبِاالْحَسَرَاتِ وَالْأَحْزَانِ جِئنا
خَرَجْنَا مِنْكَ بِالأهْلِينَ جَمْعا
رَجَعْنا لارِجالٌ وَلا بَنينا
ما را به خود راه مده ای مدینهٔ جد ما
که ما با کوله باری از حزن و حسرت
آمده ایم. همه با هم بودیم وقتی که
از پیش تو میرفتیم، اما اکنون بی مرد
و فرزند بازگشته ایم.
📚 #آفتابدرحجاب