گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامُنِ من حلقه کشیده با دستِ بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیدهٔ سعدی گر دیده به کس باز کند رویِ تو دیده