#زنگ_خاطرات
کار خوبه خدا درست کنه
✍️بعد از اقامه نماز ظهرو عصر برمیگشتم به سمت محل کار،کنار خیابون ایستادم تا ماشینی بیاد و سوار بشم.
دیدم چندتا خانم بدحجاب اومدن جلوتر ایستادن که مثلا اگر ماشینی اومد اونا زودتر سواربشن و من بمونم و...
چند دقیقه گذشت دیدم یه موتور ترمز زد صداکرد حاج آقا بیا برسونمت.☺️☺️
سوار موتور شدم راه افتادیم و اونا هنوز منتظرِ ماشین بودن تا از من جلوتر سوار بشن 😄😄
زیر لب گفتم ((
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ))
🆔
@mahdiakhundi