🔹️🌹🔹️ 🌹صفای همه اندیشه ها 🔹️کاش یک بار به خاطر عاشق نبودنم بر سرم فریاد می‌کشیدی چرا حتّی برای یک بار هم که شده، سرزنشم نمی‌کنی؟ یعنی تو یقین داری که من ظرفیت این همه مهربانی را دارم؟ من می‌ترسم از روزی که مهربانی‌هایت مرا جسور کند و جسارتم به اندازه‌ای برسد که جرأت بدون عشق زندگی کردن را بیابم و دیگر از عاشقی نکردن وحشت نکنم. 🔹️🌹🔹️ 🌹آقا! مراودۀ با عاشق‌ها مرا به این یقین رسانده که عاشق‌ها عقلشان را دو دستی به معشوق داده‌اند. عاشق اگر اهل فکر کردن باشد، عاشق نیست. التماس عاشق به معشوق از ابتدا تا انتهای مسیر عشق این است: من از خود اندیشه‌ای ندارم تو به جای من فکر کن و فقط به من دستور بده. 🔹️🌹🔹️ 🔹️اگر عاشق ها اعتراضی به دستور معشوقشان ندارند از آن روست که خودشان از خودشان فکری ندارند هر چه معشوق بیندیشد و مصلحت ببیند آن را همۀ صلاح کار خویش می‌دانند. اصلاً مصلحت چیزی جز آن چه معشوق می‌اندیشد و فرمانش را به عاشق می‌دهد، چیز دیگری نیست. مگر می‌شود این گونه به فرمان معشوق نگاه کرد و اعتراضی داشت. 🔹️🌹🔹️ 🌹آقای مهربانم! من به تو دل نداده‌ام که در دلم هزار اما و اگر دارم در برابر فرمان‌هایی که تو صادر می‌کنی و چون عاشق نشده‌ام هنوز خودم برای خودم فکر دارم و فکر خودم را بالاتر از ... بگذار بریده بماند کلامم. گفتنش هم شرمگینم می‌کند. یک روز عقلم را می‌‌آورم پیش تو، و دو دستی تقدیمت می‌کنم، و دیگر جز آن چه تو برایم می‌اندیشی، فکر دیگری نمی‌کنم، یک روز عاشقت می‌شوم! 🔹️🌹🔹️ @mahdie_ardakan