🔸ذُخرالحسین🔻
جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله...
حضرت امیرالمومنین علیه السلام نقاب به چهره حضرت قمربنیهاشم زدند و او را روانه میدان کردند.
معاویه ملعون، ابوشعتاء "دلاور معروف عرب" را پیش فرستاد..
ابوشعثاء گفت:
اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند،
در شأن من نیست،
یکی از پسران من برای او کافیست.
۹ پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست حضرت قمرمنیربنیهاشم به درک واصل شدند.
خودش با عصبانیت و به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد...
جنگ مغلوبه شده بود...
همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند...
حضرت امیرالمومنین علیه السلام به فرزندش فرمود که برگرد پسرم...
سپاهیان گفتند:
یا امیرالمومنین! اجازه بده تا کار را یکسره کند اما حضرت اجازه ندادند...
فرمودند؛
🔹 اِنّهُ ذُخرُ الحسین...
او ذخیره حسین است..
📚امالى طوسى، ص275