🕯 شمعی لرزان، در برابر خورشید ده سال از هجرت می گذرد. آوازه اسلام، بارها به جماعت غیر مسلمان رسیده. اکنون که پیامبر به همراه اهل بیت خود از مدینه به سمت قرارگاه مباهله در حرکت است، به این می اندیشد که جاهلیت و فراموشی بشر، تا کی ادامه خواهد یافت؟ چگونه است که با شمعی کور سو و لرزان، به مقابله با خورشید برمی آیند و هوشیار نمی شوند... بزرگ نصارا از دور، پیامبر را می نگرد. چنان جلال و جبروتی از مقام کبریایی رسول اکرم (ص) انتشار یافته که ابوحارثه نصرانی با تردید و شگفتی می پرسد : «اینها که با محمدند کیستند؟!» پاسخ می شنود : «آن که پیشِ روی اوست، پسر عمویش علی (ع) است و آن دو طفل، فرزندانِ دختر او. آن زن هم فاطمه (س) است...» 🌹 پیامبر به دو زانو، برای مباهله بر خاک می نشیند. هیبت چنین نشستی و شکوه همراهان رسول الله (ص)، ابوحارثه و یارانش را به عجز واداشته است. و سرانجام فریاد می زند : «به خدا سوگند اگر محمد (ص) بر حق نمی بود، برای مباهله چنین جرئتی نمی داشت. اگر او با ما مباهله کند، پیش از آنکه سالی بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند!» 👤ابوحارثه به جماعت نصرانی توصیه می کند : «من چهره هایی می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جای خود برکند، هر آینه چنین خواهد شد. پس مبادا کنید که بی تردید هلاک خواهید شد!» ✨و بدین ترتیب، رایحه ملکوتی حقیقت در روز مباهله جریان می گیرد و تا ابدیت انتشار خواهد داشت... وب شهید آوینی📲 ❤️ مبارکباد✨ 🌱 @mahdihoseini_ir |