با دمپایی رفته بود سرکوچه نون بخره
تلفن زنگ خورد
مادر مصطفی گوشی رو برداشت و با تعجب گفت: آخه با دمپایی؟
تلفن رو که قطع کرد گفت: مصطفی بود، از فرودگاه زنگ میزد و میگفت داره میره بم به زلزلهزدگان کمک کنه
یکی از بچههای هلال احمر رو دیده بود و باهاش رفته بود.
💬 کیان ایرانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@mahdihoseini_ir