خاطره ای از همرزم شهید مهدی حسینی:
آقا مهدی خیلی راههای حماء وارد بودند یادمه وقتی یه روز جاده اصلی رو میزدند و کسی نمی تونست از اون جاده ها رد بشه ما نیاز داشتیم که از حماء فورا به حلب بریم همه ما رو حواله میدادند به یه نفر که شهر حماء رو از کوچه پس کوچه های تهران بهتر میشناخت.
رفتیم سراغش شرایط و گفتیم بدون درنگ و در کمال فروتنی قبول کرد و جوری مارو از بیراهه برد که فکر نکنم خود اهالی شهر حماء بتونند از اون مسیرا رد بشن...
@mahdi59hoseini ~