💠اکنون برای این مسأله، چند نظریه مطرح است که باید آنها را بررسی کنیم:
🔷یک. پیامبر اکرم نسبت به جانشینی خود بی تفاوت بود و بی آنکه به فکر تداوم انقلاب و هدایت مردم باشد، آنان را رها کرد و از دنیا رحلت نمود. این نظریه قابل قبول نیست؛ زیرا یک
انسان عادی نیز هرگز حاضر نخواهد بود که طرح و برنامه ای را که برای آن زحمت بسیار کشیده، رها کند و آن را به شخص مطمئنی نسپارد؛ آن هم با سوز و گدازی که قرآن درباره حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیان میکند و میفرماید که آن حضرت در امر ارشاد و هدایت مردم بسیار دل سوز بود: «حَریصٌ عَلَیْکُم»و در جای دیگر میفرماید: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَک»؛گویا تو از ناراحتیِ اینکه چرا مردم ایمان نمی آورند، خود را میکشی». آیا پیامبری که این چنین نسبت به هدایت مردم تعهد و عشق دارد، حاضر است مردم را به حال خود رها کند؟ پیامبری که در وقت عزیمت به جنگ تبوک - که هشتاد روز طول کشید - کسی را به جای خود در مدینه گذاشت، آیا برای پس از خود فکری نمی کند؟!
🔷دو. نظریه دوم آن است که بگوییم پیامبر از دنیا رفت و رهبری امت را به شورا و انتخاب خود مردم واگذار کرد؛ اما اگر چنین بود، چرا ابوبکر مثل پیامبر، امت را به شورا واگذار نکرد و شخصاً دخالت نمود و عمر را نصب کرد؟! چرا عمر نیز در رهبری امت همه پرسی نکرد؟! بلکه خود شورایی مرکب از شش نفر تشکیل داد؛ آن هم شورایی که در عمل دیکتاتوری بود؛ زیرا گفته بود در این شورا کسی رهبر است که عبدالرحمن بن عوف به او توجه داشته باشد! این چه شورایی است که یک نفر در آن حق وتو دارد و نظر آن دسته قابل قبول است که این یک نفر در میان آنها باشد؟ آیا این شوراست یا دیکتاتوری؟! اگر این نظریه را بپذیریم، پس ماجرای غدیر خم چه خواهد شد؟
🔷سه. اکنون که نظریه اول و دوم رد شد، تنها یک راه باقی میماند و آن اینکه خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که از همه دلسوزتر است، شخص لایقی را که در شناخت مکتب و عمل به دستورات آن و نیز اداره و هدایت جامعه، از همه افراد بهتر است و دارای هرگونه صلاحیت علمی و فکری است و سابقه درخشانی دارد، برای رهبری امت انتخاب کرده، او را منصوب نموده و به مردم معرفی کند. پیامبر نیز چنین کرد و در غدیر خم، حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود منصوب نمود. راه حق در شیوه تعیین امام، همان راه پیامبر است؛ زیرا ما امامت را همچون نبوت، امام را همچون پیامبر و دلیل نیاز به امام را همانند دلیل نیاز به پیامبر میدانیم. کار امام در هدایت و رشد مردم و نشان دادن راه سعادت، شبیه کار پیامبر است و خداوند درباره هدایت مردم میفرماید: «انّ علینا لَلهُدی؛همانا بر ماست هدایت مردم».
🔺۸. اگر باور کردیم امامت مقامی انتصابی است و نه انتخابی، باید بپذیریم که مردم در برابر انتصاب الهی، اختیاری ندارند. قرآن میفرماید:
«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ؛ در مواردی که خداوند برای مرد و زن باایمان، حکم و قانون [یا مقام و فردی را برای مسئولیتی] انتخاب نمود، دیگر مردم حق انتخاب ندارند».
در سوره قصص نیز چنین میخوانیم:
«وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَة؛خداوند میآفریند و هرچه را بخواهد اختیار میکند و مردم [در برابر گزینش خداوند] اختیاری ندارند».
در تفسیر قمی ذیل این آیه روایتی آمده است که میفرماید: «هرگاه خداوند کسی را به امامت برگزیند، مردم نباید به سراغ دیگری بروند». بنابراین با وجود امکان اشتباه در انتخاب از سوی مردم عادی، ارزش انتخاب از بین میرود و انتخابی میتواند صددرصد ارزش داشته باشد که از سوی خدا باشد؛ زیرا اوست که بر باطن و آینده انسانها آگاه است.
#مهدی_شناسی
#قسمت_859
#شرح_دعای_ندبه
#امام_زمان
#استاد_قرائتی
@mahdimontazeremast