یم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان @taghvimehmsaran با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.✨ 🔭 شرح وتفسیر حکمت ۷۷👇👇👇 شرح و تفسيرحکمت 77🔵 🔶برو اين دام بر مرغ دگر نه! اصل ماجراى «ضِرار بن ضَمُره» به گونه اى كه مسعودى در مروج الذهب نقل مى كند چنين است كه او وارد بر معاويه شد. معاويه به او گفت: اوصاف على را براى من بازگو كن ضرار گفت: مرا از اين كار معاف كن (زيرا تصور مى كرد بر خلاف ميل معاويه است و ناراحت مى شود و ممكن است خطرى از ناحيه او وى را تهديد كند) 💫 ولى معاويه اصرار كرد و گفت: چاره اى نيست جز اين كه براى من شرح دهى. 🌸 ضِرار گفت: اكنون كه چنين است بدان به خدا سوگند او مقامى بسيار والا داشت، (از نظر روحى و جسمى) بسيار قدرتمند و قوى بود.  سخن حق مى گفت و حكم به عدالت مى كرد و چشمه اى علم و دانش از اطراف او مى جوشيد و سخنان حكمت آميز از جوانب او صادر مى شد. 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸         🔸 غذاى او ساده و ناگوار و لباس او كوتاه (در آن زمان، كوتاهى لباس نشانى تواضع، و بلندى دامان لباس نشانه تكبر بود) بود.  🍃به خدا سوگند هر وقت او را مى خوانديم به ما پاسخ مى گفت و اگر تقاضايى از او داشتيم به ما مرحمت مى كرد و ما به خدا سوگند با اين كه خود را به ما نزديك مى كرد و ما هم به او نزديك بوديم بر اثر هيبت و جلالِ او قدرت تكلم در مجلسش نداشتيم و به دليل عظمتِ او در فكرِ ما هرگز در مجلس او آغاز سخن نمى كرديم.  🌸 تبسم او دندان هايى را همچون دانه هاى مرواريد منظم نشان مى داد. دينداران 🤲را بزرگ مى داشت و مستمندان را مورد ترحم قرار مى داد و هنگام قحطى يتيمان نزديك و مستمندان خاك نشين را اطعام🍲 مى كرد و برهنگان را لباس مى پوشيد و مظلومان را يارى مى كرد.... sapp.ir/nahj.amir.a🍎 🌷 از دنيا و زرق و برق آن وحشت داشت. به تاريكى شب انس داشت. 🌸 گواهى مى دهم شبى او را ديدم در حالى كه پرده هاى تاريك شب فرو افتاده بود و او در محراب عبادتش ايستاده بود. محاسن مباركش را با دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد و به صورت سوزناك گريه مى كرد و مى گفت:...».  🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀            سپس عبارت بالا را با مختصر عبارتى آورده است. 🔶مرحوم سيّد رضى آنچه را در بالا آمد به اين صورت تلخيص كرده است: 🔻 «در خبرى از ضِرار بن حَمزه ضِبائى به هنگام ورودش بر معاويه و سؤال معاويه از او درباره حالات اميرمؤمنان(عليه السلام) چنين آمده است كه ضِرار (در پاسخ معاويه) گفت: گواهى مى دهم كه من او را در بعضى از مواقف ديدم در حالى كه شب پرده تاريك خود را فرو افكنده بود و او در محرابش به عبادت ايستاده بود، محاسن مبارك را به دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد و از سوز دل گريه مى كرد و مى گفت:»; (وَمِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ الضَّبَائِيِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِيَةَ وَمَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)، وَقَالَ: فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَقَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَهُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ، وَيَبْكِى بُكَاءَ الْحَزِينِ، وَيَقُولُ:) ✅ از آنجا كه محبت دنيا بر طبق حديث معروف نبوى كه گفته مى شود: انبيا و اوليا بر آن متفق بوده اند: «حُبُّ الدُّنْيا رَأسُ كُلُّ خِطيئَة»  سرچشمه همه گناهان است،  🌺 بی اعتنايى به زرق و برق و مقامات و ثروت هاى دنيوى دليل بر زهد در دنيا و بيمه كننده در برابر معاصى است، لذا امام در اين سخنان پربار خود دنيا را مخاطب قرار داده مى فرمايد: «اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو»; (يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا، إِلَيْكِ عَنِّي). 🍀🍀🌸 🌸 🌸🍀🍀          سپس مى افزايد: «تو خود را به من عرضه مى كنى يا اشتياقت را به من نشان مى دهى؟ (تا من را به شوق آورى؟) هرگز چنين زمانى براى تو فرا نرسد (كه در دل من جاى گيرى)»; (أَبِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ؟ لاَ حَانَ حِينُكِ). 🌸در ادامه براى تأكيد بيشتر مى فرمايد: «هيهات (اشتباه كردى و مرا نشناختى) ديگرى را فريب ده، من نيازى به تو ندارم. تو را سه طلاقه كردم; طلاقى كه رجوعى در آن نيست»; (