🔴یک داستان یک پند وتلنگر 🔴
◀️در نوبت آرایشگاه نشستهام. حوصلهام سر میرود. همۀ ما وقتی در نوبت امری از دنیا قرار میگیریم نوعی احساس کسالت میکنیم و مشتاق هستیم سریع نوبتمان برسد و کارمان تمام شود.
🔴اگر در صف آرایشگاه و یا جای دیگری نوبتمان به کسی ببخشیم باعث مسرّت و خوشحالی او میشویم و مورد تشکر قرار میگیریم.
🔴اما غافلیم که همۀ ما در نوبت دیگری هم صف شدهایم ولی از اینکه نفر چندم نوبت هستیم بیخبریم، و آن نوبت مرگمان است که هیچ کس آن نوبت را از ما نمیخرد چون همه از آن نفرت دارند؛ و زمان مرگمان به هیچ کس نمیتوانیم نوبت خود بدهیم و آن نوبت خود ماست.
https://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55