وَ عَلِىٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ، وَ سائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى، وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هرُوْنَ مِنْ مُوسى، فَقالَ لَهُ: أَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هرُوْنَ مِنْ مُوسى، إِلّا أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، و باز فرمودى: بگو من از شما امّت اجر رسالتى نمى خواهم، جز آنكه شما راه خدا را پيش گيريد. پس (ميتوان فهميد) اهل بيت رسول، طريق و رهبر به سوى تواند در راه بهشت رضوان تواند. و هنگامى كه دوران عمر پيغمبرت سپرى گشت، وصى و جانشين خود على بن ابى طالب (صلوات اللَّه عليهما وآلهما) را به هدايت امت برگماشت. چون او منذر و براى هر قوم هادى امّت بود. پس رسول اكرم در حالى كه امّت همه در پيش بودند؛ فرمود: هر كس كه من پيشوا و دوست و ولىّ او بودم؛ پس از من، على مولا و امام و پيشواى او خواهد بود. بارالها دوست بدار هر كه على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كه على را دشمن بدارد و يارى كن هر كه على را يارى كند و خوار ساز هر كه على را خوار سازد. باز فرمود: هر كس من پيغمبر او هستم؛ على امير و فرماندار اوست. باز فرمود: من و على هر دو شاخههاى يك درخـتـيـم و سـايـريـن از درختهـاى مختلفند. و پيغمبر على را نسبت به خود، به مقام هارون نسبت به موسى نشاند؛ جز آنكه فرمود: پس از من پيغمبرى نيست. وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ، وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وَ سَدَّ الْأَبْوابَ إِلّا بابَهُ، ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِكْمَتَهُ، فَقالَ: أَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ أَرادَ الْمَدينَةَ وَالْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِها مِنْ بابِها، ثُمَّ قالَ: أَنْتَ أَخى وَ وَصِيّى وَ وارِثى، لَحْمُكَ مِنْ لَحْمى، وَ دَمُكَ مِنْ دَمى، وَ سِلْمُكَ سِلْمى، وَ حَرْبُكَ حَرْبى، وَالْإيمانُ مُخالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَما خالَطَ لَحْمى وَ دَمى، وَ أَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَليفَتى، وَ أَنْتَ تَقْضى دَيْنى، وَ تُنْجِزُ عِداتى، وَ شيعَتُكَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّةِ، وَ هُمْ جيرانى، وَ لَوْلا أَنْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى، باز رسول اكرم دختر گراميش كه سيّده زنان عالم است، را به على تزويج فرمود. باز حلال كرد بر على آنچه بر خود پيغمبر حلال بود (از آنكه با حال جنابت تنها بر رسول و على به مسجد پيغمبر درآمدن حلال بود و بر غيرشان حرام). و باز تمام درهاى منازل اصحاب را كه به مسجد رسول باز بود، به حكم خدا بست غير در خانه على. آنگاه رسول اسرار علم و حكمتش را نزد على به وديعه گذاشت و فرمود: من شهر علم هستم و على دَرِ آن شهر. پس هر كه بخواهد در اين مدينه علم و حكمت وارد شود، از درگاهش بايد وارد گردد. آنگاه فرمود: تو برادر من، وصىّ من و وارث من هستى. گوشت و خون تو، گوشت و خون من است. صلح و جنگ با تو، صلح و جنگ با من است و ايمان چنان با گوشت و خون تو آميخته شده كه با گوشت و خون من آميختهاند. تو فردا جانشين من بر حوض كوثر خواهى بود و پس از من، تو اداء قرض من مى كنى و وعدههايم را انجام خواهى داد. شيعيان تو در قيامت بر كرسيهاى نور با روى سفيد در بهشت ابد، اطراف من قرار گرفتهاند و آنها همسايه من هستند. اگر تو يا على بعد از من ميان امتم نبودى، اهل ايمان به مقام معرفت نمى رسيدند. و كانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَ نُوراً مِنَ الْعَمى، وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتينَ، وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ، لا يُسْبَقُ بِقَرابَةٍ فى رَحِمٍ، وَ لا بِسابِقَةٍ فى دينٍ، وَلا يُلْحَقُ فى مَنْقَبَةٍ مِنْ مَناقِبِهِ، يَحْذُو حَذْوَالرَّسُولِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما، وَ يُقاتِلُ عَلَى التَّأْويلِ، وَلا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ، قَـدْ وَتَـرَ فيهِ صَناديدَ الْعَرَبِ، وَ قَتَلَ أَبْطالَهُمْ، وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ، فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ، فَأَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَ أَكَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ وَ لَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرينَ، يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلينَ، همانا على بود كه بعد از رسول اكرم؛ امت را از ضلالت و گمراهى و كفر و نابينايى، به مقام هدايت و بصيرت مى رسانيد. او حبلاللَّه متين در راه مستقيم حق براى امت است. هيچ كس به قرابت با رسول، بر او سبقت نيافته و در اسلام و ايمان بر او سبقت نگرفته. و نه كسى به او در مناقب و اوصافِ كمال خواهد رسيد. تنها قدم به قدم از پى رسول اكرم، على راه پيمود كه درود خدا بر هر دو و بر آل اطهارشان باد. و على است كه بر تأويل (و حقايق و مقاصد اصلى قرآن) جنگ مى كند و در راه رضاى خدا از ملامت و سرزنش بدگويان باك ندارد. و در راه خدا، خونهاى صناديد و گردنكشان عرب را به خاك ريخت و شجاعان